جهان ما خيلي عجيب است. روايت داستان‌هايي كه تا چند سال پيش از محبوبيت برخوردار بود حالا به يكي از كليشه‌اي‌ترين و ناشايست‌‌ترين روش‌هاي روايت داستان بدل شده‌ است. اين‌كه كاراكتر ناگهان بيدار شود يا طي اتفاقاتي خود را در جهاني جديد بيابد براي خيلي از ما آشناست و حتي فيلم‌ها و بازي‌هاي بزرگي از آن استفاده كرده‌اند.اگر دقت كرده باشيد نكته مشترك همه آنها هم اين موضوع مسخره است كه قهرمان هيچي يادش نمي‌آيد. از اين منظر «يورش گرانش» عمل پسنديده‌اي انجام نداده است. بازي زماني آغاز مي‌شود كه قهرمان قصه، Kat بعد از يك وقفه طولاني چشم باز مي‌كند و خود را در يك جهان عجيب و شناور مي‌يابد، در حالي كه هيچ چيزي از گذشته به خاطر ندارد.توفان‌هاي گرانشي تمام آن دنيا را از هم پاشيده ‌است و قهرمان ما راه درازي براي ماجراجويي در اين جهان زيبا و پر پتانسيل دارد. البته او تنها نيست و يك گربه سياه نيز همواره به دنبال او مي‌آيد. در همين سكانس‌هاي اكشن ابتداي بازي است كه بازي‌كننده با توانايي‌هاي وابسته به گرانش كاراكتر آشنا مي‌شود.ايده كنترل گرانش شايد چندان اصيل نباشد، اما حيله زيركانه اين بازي آنجاست كه به شما اجازه مي‌دهد جهت گرانش را نيز تغيير دهيد!با نگه داشتن دكمه R كاراكتر بين زمين و آسمان معلق مي‌ماند و فرصت داريد با چرخش دوربين، جهتي را كه مايل به تغيير گرانش در آن هستيد، انتخاب كنيد سپس با زدن مجدد همان دكمه به آن سمت برويد.شايد ابتدا عادت‌كردن به كنترل بازي، كمي اعصاب خردكن باشد، اما به محض اين‌كه به تبحر لازم در آن برسيد واقعا برايتان هيجان‌انگيز و سرگرم‌كننده خواهد شد. دكمه L نيز جاذبه را به حالت معمولي برمي‌گرداند و كمي بعد با پيشروي در بازي مي‌توانيد با استفاده همزمان از دو دكمه، با دقت بسيار زياد در محل دقيق نقطه مورد نظر فرود بياييد.حق انتخاب گسترده در حركات بخوبي حس رهايي و آزادي را منتقل مي‌كند. طراحي مراحل به گونه‌اي است كه شما را به اكتشاف در محيط دعوت مي‌كند. در اين بين جواهراتي را مي‌بينيد كه در جهان بازي پراكنده شده‌ است. براي ارتقاي توانايي‌هاي خود به اين جواهرات احتياج داريد.همچنين جستجو و پيدا‌كردن اين جواهرات مي‌تواند تمرين خوبي باشد تا كنترل بازي دستتان بيايد. در ادامه هر مرحله ممكن است به آزمون‌هاي چالش انگيز و بعضا دشواري نيز برخورد كنيد.مراحل چالشي براي به دست آوردن مدال طلا در بازي تعبيه شده‌ است و ارزش داستاني ندارند. اين مراحل بعد از تعمير بخش‌هاي آسيب‌ديده شهر با استفاده از جواهرات به دست آمده قابل دسترس خواهد بود، كه جذابيت‌هاي خاصي دارد. از ميان آنها مي‌توان به چالش‌هاي مبارزاتي اشاره كرد كه از Kat مي‌خواهند در يك زمان مشخص و محدود تا جايي كه مي‌تواند دشمنان را از پا دربياورد يا چالش‌هاي مسابقه‌اي را نام برد كه در آنها بايد از تمام توانايي‌هايي كه در اختيار داريد بهره بگيريد تا هرچه سريع‌تر از نقاط مشخص شده عبور كنيد.بدون شك يكي از سرگرم‌كننده‌ترين بخش‌هاي بازي مسابقات آن است كه با نگه داشتن انگشت در گوشه‌هاي پايين صفحه Kat به پرواز درآمده سپس با آنالوگ‌هاي ويتا مي‌توانيد جهت حركت را كنترل كنيد.البته اين توانايي در هر لحظه از بازي قابل استفاده است، اما خب در مسابقات حياتي‌تر به نظر مي‌رسد و تا خودتان آن را تجربه نكنيد، به اوج سرگرم كنندگي‌اش پي نخواهيد برد.هر يك از 21 ماموريت داستاني بازي ابتدا با يك كات سين همراه است كه به سبك كميك و همانند بازي با استفاده از گرافيك سل شيد (Cell Shade) بيان مي‌شود.اين سبك گرافيكي به بازي حالتي مانگا مانند داده است. ساختار بازي و معماري‌هاي آن نيز تاحدودي پيرو سبك استيم پانك است و البته رگه‌هاي از الد اسكول‌هاي (Old-School)‌ اروپايي نيز در آن ديده مي‌شود؛ از جمله شبكه لوله‌هايي كه در زير شهر گسترده شده‌اند يا ريل‌هاي هوايي كه آسمانخراش‌ها را به هم متصل كرده‌ است و همچنين وجود ساعت‌هاي عظيم. با وجود زمان‌هاي بارگذاري نسبتا طولاني، اسم ناپسند و شخصيت‌پردازي نامطلوب Kat، «يورش گرانش» خيلي زود به يك بازي سرگرم‌كننده تبديل مي‌شود. پس از مدت‌ها بيكاري، حالا زمان ويتا فرا رسيده است.